مسلمان، برادرِ مسلمان است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

همه جوره

 در مجله اشپیگل، تحت عنوان «آلمانیها، ملتی بدون اخلاق» آمده است: « در پایان هزاره[1]، جامعه گرفتار بحران عمیق اخلاقی است. اتفاق نظر در اینکه خیر و شر چیست، در حال زوال است؛ در سیاست، رفاه اجتماعی تقریباً نقشی ندارد و در اقتصاد، منفعت شخصی عامل اصلی است».
«انهدام تصور عمومی درباره مسایل شرم‏آور و اخلاقی، در جُنگها و شوهای تلویزیونی که در برنامه‏های عصر شبکه‏های تلویزیونی پخش می‏شوند، قابل ملاحظه است... این گونه شوها از این تخیل زنده‏اند که بهتر است به جای اینکه نامشهور باقی بمانم با عیب و نقص خود مشهور شوم؛ بهتر است یک خوک (آدم رذل) مشهور باشم تا انسانی اخلاقی اما صفر یعنی نامشهور. ادامه مطلب...

نوشته شده توسط : مهدی احمدی

نظرات دیگران [ < lang=js>document.write(CommAr[CC++]);
15 نظر]


+ تبعیدی!

یکشنبه 5 خرداد 1387 ساعت 9:45 عصر

به نام خدا و با سلام به همه دوستان.
با عرض معذرت از اینکه دیر به روز شد.
آدم هر چی تاریخ رو نگاه می کنه چیزهای عجیب تر و گاها تازه تر می بینه.
یکی از کارهایی که امام علی(ع) در دوران خلفا انجام می داده، کشاورزی بوده است. یکی از مناطقی که امام در آنجا فعالیت کشاورزی داشت یَنبُع بود که در 165 کیلومتری مدینه قرار داره. امام بین مدینه و ینبع در رفت و آمد بود و گاهی مدت زیادی را در آنجا به سر می برد. و همین مساله نشانگر غربت امام علی(ع) است.
نکته بعدی اینکه امام گاهی توسط خلیفه سوم تبعید می شد که به یبنع می رفت.


 وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، السمهودی، ج 2، ص 1334.
موسوعه الامام علی بن ابی طالب فی الکتاب و السنه و التاریخ، محمدی ری شهری، ج 3، ص 263.


نوشته شده توسط : مهدی احمدی

نظرات دیگران [ < lang=js>document.write(CommAr[CC++]);
3 نظر]


+ بوی گل آس!

پنجشنبه 22 فروردین 1387 ساعت 10:41 صبح

اگر چه از نظر حس شاعرانه اصلا اشکالی نداره که به حضرت زهرا(که جانم فدایش باد) گل یاس اطلاق بشه. اما برخی فکر می کنن این مطلب مستند روایی هم داره. به روایت زیر دقت کنید:‏
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَائِحَةُ الْأَنْبِیَاءِ رَائِحَةُ السَّفَرْجَلِ وَ رَائِحَةُ الْحُورِ الْعِینِ رَائِحَةُ الْآسِ وَ رَائِحَةُ الْمَلَائِکَةِ رَائِحَةُ الْوَردِ وَ رَائِحَةُ ابْنَتِی فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ رَائِحَةُ السَّفَرْجَلِ وَ الْآسِ وَ الْوَرْدِ .....(1)
بوی معنوی پیامبران، بوی «به» است و بوی حورالعین بوی آس و بوی ملائکه بوی گل سرخ و بوی دخترم فاطمه زهرا بوی به و آس و گل سرخ است...
«آس» نام عربی درخت «مُورد» است که درختی شبیه انار می‌باشد و برگ‌های آن بوی خوشی می‌دهد و گل سفید رنگ و خوشبویی نیز دارد.(2)


پاورقی:
1. مستدرک الوسائل، ج 16، ص 399
2. طب اسلامی، مصطفی نورانی، ج2، ص 36.


نوشته شده توسط : مهدی احمدی

نظرات دیگران [ < lang=js>document.write(CommAr[CC++]);
6 نظر]


+ قبر کن!

چهارشنبه 24 بهمن 1386 ساعت 1:44 عصر
‏‏شخصی نزد قاضی رفت و به علیه کسی ادعا کرد. قاضی گفت: باید شاهد بیاوری. مدعی، ظریفی را به گواهی آورد. قاضی از شاهد پرسید: کسب و کارت چیست؟ شاهد گفت: حفّارم. قبر می‏کَنم. قاضی گفت: مسائل قبر و دفن میت را می‏دانی؟ شاهد گفت: بله، می‏دانم. قاضی گفت: آن وقت که میت را به قبر سرازیر می‏کنی و در قبر می‏گذاری، چه می‏گویی؟ شاهد گفت: می‏گویم: خوشا به حالت که مردی و از شهادت دادن نزد قاضی،‏ خلاص شدی!.

نوشته شده توسط : مهدی احمدی

نظرات دیگران [ < lang=js>document.write(CommAr[CC++]);
4 نظر]


+ جهان متمدن شده!

یکشنبه 9 دی 1386 ساعت 9:41 صبح

جهان متمدن شده!
دیگر کسی قدیمی نمی اندیشد
مثل اینکه آسمان تیره، دوست داشتنی تر شده!
عبور از جاده های تاریک بیشتر شده
نشانی ها را اشتباهی می دهند.
کوچه های فکر، به بن بست می خورد.
از این به بعد، خانه های عقل را لب مرداب می سازند.
جهان متمدن شده!


مسابقه پرخوری، رکورد پنجاه روز غذا نخوردن، مسابقه پرتاب تلفن همراه، دو شبانه روز روی پا ایستادن!
مهم شکستن رکورد استادامه مطلب...

نوشته شده توسط : مهدی احمدی

نظرات دیگران [ < lang=js>document.write(CommAr[CC++]);
4 نظر]


+ نمی توانم در برابر گناه مقاومت کنم!

یکشنبه 25 آذر 1386 ساعت 8:21 صبح

جوانی نزد عارفی رفت و غمگین از او برای مشکلش کمک خواست. گفت من نمی توانم در برابر گناه مقاومت کنم. عارف نگذاشت حرف جوان تمام شود و با تندی گفت: هیچ گاه گناه خودت را نزد دیگران بازگو نکن؛ حالا به تو پیشنهاد می کنم همراه من به مزرعه بالای دهکده بیایی تا شاهد گرفتن میمونی باشیم که خیلی کوچک اما فوق العاده چابک است. برای گرفتنش قفسی درست کرده ایم تا او را با کمک خودش زندانی کنیم. این میمون به میوه های مزرعه خیلی ضرر می زند. باید او را بگیریم و به جای دیگری منتقل کنیم.


جوان گفت: چگونه او را خواهید گرفت. عارف ادامه داد: قفس چهارگوشی ساخته ایم که فاصله بین میله های آن کم و فقط به اندازه دست های میمون است. قفس را داخل مزرعه می گذاریم و موزی درونش می گذاریم. چون قفس بسته میمون برای گرفتن موز ناچار سعی می کند از بیرون قفس و لای میله ها آن را بیرون بکشد اما بعد از آنکه موز را گرفت چون دستش بزرگتر شده نمی تواند آن را بیرون آورد و در نتیجه خودش را زندانی میکند. آنگاه ما برای گرفتن او نزدیکش می رویم. او که می خواهد با موز فرار کند و حاضر نیست موز را رها کند، اسیر ما خواهد شد.


نقشه مو به مو اجرا شد و میمون زندانی. عارف به سمت جوان برگشت و گفت: این موز همان گناهی است که مدعی هستی تو را رها نمی کند. و به قفسی تنگ و باریک بسته است. موز همیشه می تواند آنجا باشد. این تو هستی که باید آن را رها کنی و دستت را بیرون بکشی و خودت را از شر قفس رها کنی و دستت را بیرون بیاوری. زندانبان خود تو هستی و کلید رهایی هم در دست توست. به همین سادگی.


نوشته شده توسط : مهدی احمدی

نظرات دیگران [ < lang=js>document.write(CommAr[CC++]);
2 نظر]


+ فداها ابوها

یکشنبه 20 آبان 1386 ساعت 8:36 صبح

وقتی به تاریخ اهل بیت نگاه می کنیم می بینم که فقط در دو مورد عبارت فداها ابوها به کار رفته است. این عبارت در برابر اوج علاقه و دلبستگی بیان می شه. یکی پیامبر گرامی اسلام(ص) به حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود و دیگری حضرت موسی بن جعفر (ع) به حضرت فاطمه معصومه (س)


به متن زیر دقت کنید:‏
در ایام خردسالی حضرت معصومه علیهاالسلام روزی جمعی از شیعیان به مدینه وارد می شوند تا پاسخ سؤالهای خود را از محضر امام کاظم علیه السلام دریافت کنند، ولی آن حضرت در مسافرت بود. آنان پرسشهای خود را نوشتند و به خانواده امام کاظم علیه السلام دادند، ولی هنگام خداحافظی دیدند حضرت معصومه علیهاالسلام پاسخ پرسشهای آنها را نوشته و آماده کرده است. شیعیان با سرور و شادی به سوی وطن رهسپار می شوند که در مسیر راه به امام کاظم علیه السلام برخورد می نمایند و ماجرا را به عرض آن حضرت می رسانند. امام آن نوشته را از آنها می طلبد و پس از مطالعه آن مسرور گشته، سه بار می فرمایند:


«فداها ابوها؛ پدرش به فدایش باد».


منبع: کریمه اهل بیت، ص 64 - 63.


نوشته شده توسط : مهدی احمدی

نظرات دیگران [ < lang=js>document.write(CommAr[CC++]);
1 نظر]


+ دلم تنگ شده بود

یکشنبه 29 مهر 1386 ساعت 1:17 عصر

به نام خدا و با سلام به همه دوستان عزیزی که در این مدت 40 روزه که سراغ وبلاگم نیومدم، اومدن و سر زدن و ابراز محبت کردن و سراغم رو گرفتن.


جای همه شما خالی ماه مبارک رمضان رو در شهر محمدآباد، اطراف زابل بودم. متاسفانه دسترسی به اینترنت نداشتم و حسابی دلم واسه وب تنگ شد. واسه وبلاگ و دوستان اینترنتی.


واقعا حضور طلبه ها در ایام خاص در مناطق محروم مثل زابل خیلی نیازه. امسال روحانی های اعزامی کمتر بودن. به همه دوستان طلبه سفارش می کنم که حضور خودشون رو در این گونه مناطق بیشتر و پررنگ تر کنن.


یه عده از خدا بی خبر هم به دنبال این هستن که تبلیغ در منطقه سیستان و بلوچستان از بین بره. به نظر من به شهادت رساندن حجت الاسلام مهدی توکلی در خاش هم در همین راستاست.


امیدوارم این خط مقدم جبهه تبلیغ، هیچ گاه خالی نشه. و طلاب وظیفه شناس سنگر تبلیغ، مخصوصا در این گونه مناطق رو رها نکنن.


به امید ظهور منجی عالم.


نوشته شده توسط : مهدی احمدی

نظرات دیگران [ < lang=js>document.write(CommAr[CC++]);
6 نظر]


+ اینک دنیا!

چهارشنبه 20 تیر 1386 ساعت 11:35 عصر

در روزگار عیسی روح الله(ع)، سه مرد در راهی می شدند. فرا گنجی گران مایه رسیدند. گفتند یکی را بفرستیم تا ما را خوردنی آوَرَد. پس یکی را فرستادند تا طعامی آوَرَد. آن مرد برفت و طعام بخرید. گفت: مرا زهر در این طعام باید کردن تا ایشان بخورند و بمیرند و گنج به من بماند.


و آن دو گانه اتفاق کردند که چون این مرد باز آید و طعام بیاورد، او را بکشیم تا گنج،‏ ما دو کس را باشد. چون او طعام زهرآلود بیاورد، او را بکشتند و طعام بخوردند. هر دو بمردند و گنج همچنین بر جایگاه بماند.


عیسی از آن جا بگذشت. بدید. فرا حواریان گفت: اینک دنیا! نگرید که هر سه را چگونه هلاک کرد و از هر سه، باز مانده است. وای بر جویندگان دنیا از دنیا !


منبع:‏حدیث زندگی / 35.


نوشته شده توسط : مهدی احمدی

نظرات دیگران [ < lang=js>document.write(CommAr[CC++]);
5 نظر]


+ ازدواج موقت یا هرزگی!

سه‏شنبه 5 تیر 1386 ساعت 6:40 صبح

بدون مقدمه و بدون نتیجه گیری دو روایت از امام هادی (که جانم فدایش باد) می نویسم. اظهار نظر یادتون نره.


روایت اول:


امام در جواب مردی که از متعه سوال کرد فرمود: هی حلال مباح مطلق لمن لم یغنه الله بالتزویج، فلیستعفف بالمتعه فإن استغنی عنها بالتزویج فهی مباح له اذا غاب عنها ( الکافی / 5 / 452 / ح 2)
یعنی: ازدواج موقت برای کسی که به واسطه ازدواج از نیازهای جنسی بی نیاز نشده باشد، حلال و مباح است و هیچ گونه قیدی ندارد. پس اگر ازدواج نکرده است (و نیازهای جنسی آزارش می دهند) عفت خود را با ازدواج موقت حفظ کند (و گرفتار ارتباط های بی حد و مرز نگردد) اما مردی که همسر اختیار کرده است،‏ در صورتی که دسترسی به همسر خود ندارد،‏ ازدواج موقت برایش مباح خواهد بود.


روایت دوم:‏


امام در نامه ای به بعضی دوستداران خود نوشت: ‏لا تلحّوا علی المتعه، انما علیکم اقامه السنه فلا تشتغلوا بها عن فُرُشکم و حرائرکم فیکفرن و یتبرین و یدعون علی الآمر بذلک و یلعنونا ( الکافی / 5 / 453 / ح 3)
یعنی: به سراغ ازدواج موقت نروید،  به شما سفارش میکنم سنت را به پا دارید و ازدواج دائم نمایید. به خاطر انجام ازدواج موقت ، همسران خود را فراموش نکنید. زیرا آنان کفران نعمت نموده و بیزار شده و برکسانی که این دستور شرعی را داده اند نفرین کرده و ما را لعنت می کنند.


 


نوشته شده توسط : مهدی احمدی

نظرات دیگران [ < lang=js>document.write(CommAr[CC++]);
10 نظر]


+ جشن ملکه شیطان!

جمعه 1 تیر 1386 ساعت 2:37 عصر

اطلاعیه گروهی از نویسندگان حوزه علمیه قم :‏


بسم الله الرحمن الرحیم


جشن ملکه شیطان


دعوت سفیر انگلیس در تهران از هنرمندان و خبرنگاران و برخی از احزاب سیاسی برای پلوخوری، درست در زمانی که عوامل این کفتار پیر مناره های حرمین شریفین امام هادی و امام عسکری (ع) را منفجر می کنند و امت مظلوم عراق با بمبهای خوشه ای در العماره و بصره قتل عام می شوند و نیز اعطای جایزه شوالیه به نویسنده مرتد آیات شیطانی، توسط ملکه انگلیس پرده از کینه های صهیونی و صلیبی برمی دارد.


ضربه ای که اسلام و مسلمانان از انگلیس و شوالیه های کثیف آن خورده است از هیچ دولت و جنایتکاری ندیده است . همین سیاست بازان شیطان صفت انگلیسی بودند که بنیان فرقه ای متحجر به نام وهابیت را در جهان اسلام نهادند و سالها جنگ و خونریزی در میان مسلمانان به راه انداختند. قتل عام مردم مسلمان کربلا و نجف در قرون گذشته یکی از ارمغان های آنان بود و القاعده و التکفیر امروز هم ارمغان دیگری است که توسط شوالیه های آنان هدایت می شود.


مگر شوالیه ای انگلیسی به نام لارنس نبود که بعدها به لارنس عربستان شهرت یافت و زمینه فروپاشی امپراطوری بزرگ عثمانی را مهیا ساخت. مگر همین شوالیه شیطان نبود که چرچیل بر مزارش گریست. مگر فرقه ضاله بهائیت و دولت نامشروع صهیونیستی مولود طراحی و اجرای شوالیه های ملکه شیطان نیستند.


چرا امت اسلام نسبت به سفارتخانه های انگلیس که لانه های طراحی جنگ و جنایت در مشرق زمین است، همواره سکوت می کنند . مگر فراموش کرده ایم روزی که در قیام عدالتخانه مردم ایران ، سفارت انگلیس با بارگذاشتن دیگ پلو، روشنفکران غرب زده را چراغ راهنمای جامعه کرد و واژه مشروطیت به جای عدالتخانه بر افواه مردم نشست جمعی از فریب خوردگان و مدعوین شیطان پس از سیر شدن از پلو سفارت جلوی کالسکه همسر سفیر را در همین باغ غصبی قلهک گرفتند و از او پرسیدند در مشروطیت چه باید کرد؟ و همسر سفیر انگلیس با جسارت تمام رو به مردم کرد و گفت : ما در مشروطیت علمای خود را کشتیم. مگر بر دار کشیدن شیخ فضل الله نقشه همین لانه های شوالیه ساز نبود؟


چرا دستگاه های حکومتی و سازمان های مسئول نسبت به افرادی که دعوت لانه شیطان را پذیرفتند و همزمان با اشک و سوگواری مردم در ایام فاطمیّه و ضایعه اسفبار تخریب حرمین شریفین سامرا، پلو خوردند و رقصیدند و اسلام را به سخره گرفتند، سکوت کردند. چرا سازمان صدا و سیما و وزارت ارشاد اسلامی بر روی نام آنان که این دعوت را پذیرفتند برای همیشه خط بطلان نمی کشد. چرا وزارت کشور در لغو مجوز فعالیت احزابی که به دست بوسی سفیر ملکه شیطان رفتند اقدامی نمی کند.


اصولا امت اسلام تا کی باید لانه های شیطان را در کشورهای اسلامی تحمل کند؟ کجایند دلاورمردانی چون رئیس علی دلواری که میزبانان و میهمانان شیطان را به خلیج همیشه فارس بریزند و بگویند: تا لندن شنا کنید؟!


والسلام


گروهی از نویسندگان حوزه علمیه قم:


محمدحسین فلاح زاده؛ جواد محدثی؛ محمود مهدی پور؛ محمود شریفی؛ ناصر باقری بیدهندی؛ حسن ابراهیم زاده؛ حسین ملانوری ؛ محمود لطیفی؛ محمدباقر پورامینی ؛ محمدجواد طبسی؛ عبدالعلی براتی؛ محمد اصغری نژاد؛ مرتضی عبدالوهابی؛ علی کرجی؛ غلامعلی عباسی؛ عبدالکریم پاک نیا؛ محمد عابدی؛ ابوالحسن ربانی سبزواری؛ احمد باقریان؛ محمدابراهیم احمدی سبزواری؛ حامد گیلانی؛ سید علی نقی میرحسینی؛ محمدتقی ادهم نژاد؛ مهدی غفوری؛ نعمت الله فروغی؛ احمد محیطی اردکانی؛ عبدالرحیم اباذری؛ علی احمدی؛ اسماعیل محمدی؛ غلامرضا گلی زواره؛ مهدی احمدی؛ محمدهادی مروجی



نوشته شده توسط : مهدی احمدی

نظرات دیگران [ < lang=js>document.write(CommAr[CC++]);
1 نظر]


+ غذای اسکندر!

شنبه 12 خرداد 1386 ساعت 8:42 عصر

هنگامى که اسکندر تا ولایت ختا پیشروى کرد و به آن جا رسید، پادشاه آن جا به استقبال وى آمد و بسیار تواضع نمود و اورا به میهمانى دعوت کرد. او صبر کرد تا اسکندر بسیار گرسنه شود و آن گاه، طبقى نزد او برد که سرپوشى داشت؛ وقتى سرپوش را برداشت، دید آن ظرف پر است از لعل و یاقوت. پادشاه ختا به اسکندر گفت: بفرمایید میل کنید! اسکندر گفت: این‏ها را چگونه مى‏توان خورد؟ پادشاه گفت: پس شما چه مى‏خورید؟ اسکندر گفت: از آن چه دیگران مى‏خورند. پادشاه گفت: پس این همه لشکرکشى و زحمت به خود و خلق رسانیدن، با آن که دو نان کفایت است، چه معنى دارد؟ اسکندر در فکر فرو رفت و گفت: راست مى‏گویى.
اگر چند بیفزاید از رنج گنج
                                   همه گنج گیتى نیرزد به رنج
یقین دان که این دهر ناپایدار
                                   نه پرورده داند، نه پروردگار


منبع: باغ دلگشا، کشکول صفا، ص‏138.


نوشته شده توسط : مهدی احمدی

نظرات دیگران [ < lang=js>document.write(CommAr[CC++]);
10 نظر]


+ انشاء الله!

شنبه 15 اردیبهشت 1386 ساعت 12:9 صبح

روزى جحی (شخصیت فکاهی در فرهنگ اعراب) براى خرید خر به بازار رفت. مردى از او پرسید: کجا مى‏روى؟ گفت: «به بازار مى‏روم که خرى بخرم». مرد گفت: بگو انشاء الله! گفت: «وقتى خر در بازار است و زر در کیسه من، نیاز به گفتن ان شاء الله نیست». وقتى به بازار وارد شد، پولش را دزدیدند. در راه برگشت به همان فرد برخورد کرد؛ مرد پرسید: از کجا مى‏آیى؟! گفت: «ان شاء الله از بازار؛ ان شاء الله زرم را دزدیدند؛ ان شاء الله خرى نخریدم و دست خالى و زیان دیده به خانه بر مى‏گردم؛ ان شاء الله»!


در زندگی روزمره ما هم همینطوره. اما گاهی توجه نداریم .ضررهایی که از توجه نکردن به خدا می بینیم رو درک نمی کنیم. خوب گاهی اوقات خدا یه چشمه می یاد و نشون میده تا حواسمون جمع بشه.


نوشته شده توسط : مهدی احمدی

نظرات دیگران [ < lang=js>document.write(CommAr[CC++]);
12 نظر]


+ علف ماست!!

چهارشنبه 22 فروردین 1386 ساعت 12:23 صبح

درباره گلها در روایات تحقیق می کردم که یه مطلب جالب به چشمم خورد که براتون می نویسم.


تا حالا شده از خودتون بپرسین برای اولین بار به چه شکلی از شیر، ماست تهیه کردند؟ خوب سؤالات از این دست خیلی زیاده که جواب خیلی هاش رو هم نمی دونیم. اما پاسخ این سؤال رو بشنوید:


در ایران ، کردستان ، گیاهی رشد می کند که فارسی آن علف ماست بوده و اهالی محل به آن یوغورت اوتی می گویند. شیره این گیاه، شیر را منعقد کرده و تبدیل به ماست می کند و ماستی که با این گیاه تهیه شود، به مراتب مفیدتر، خوشبوتر و خوشمزه تر خواهد بود. در این ماست، اکسیر طول عمر به مراتب بیشتر از ماست معمولی است.


منبع: زبان خوراکیها، جلد سوم، دکتر غیاث الدین جزایری، ص 142. انتشارات امیرکبیر




دوست ::: دوشنبه 87/7/15::: ساعت 4:29 صبح

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 5


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :4328
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<